به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ هاروکی موراکامی از آن دست نویسندههای بفروشی است که مردم برای کارهایش صف میکشند… برای ما ایرانیها این حکایت، حکایت غریبی است اما برای ژاپنیها و نویسنده محبوبشان، هاروکی موراکامی، نه… یک اتفاق معمولی است… برای این نویسنده چشمبادامی در ژاپن و خارج از ژاپن غش میکنند… کلی طرفدار دارد… او در کشورش و بعضی از کشورهای دیگر مثل یک تیم فوتبال میماند… معمولا هواداران موراکامی پیش از انتشار اثر نویسنده محبوبشان در انتظار خرید میمانند و بعد از انتشار هم به معنای واقعی کلمه همه کتابهای موراکامی را غارت میکنند… میلیون میلیون…
یکی از این کتابهای موراکامی، "سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" بوده، که حالا در ایران منتشر شده است و اتفاقا در عرض یک ماه به چاپ دوم رسیده. مشخصات دقیقترش میشود این: "سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" اثر هاروکی موراکامی، ترجمه امیرمهدی حقیقت، انتشارات چشمه (زمستان ۹۳).
۲. موراکامی از معدود نویسندگانی است که مخاطبانِ در صف انتظار دارد. این موضوع در ایران هیچوقت مصداق نداشته و احتمالا حالاحالاها هم نخواهد داشت، همچنان که در دیگر کشورهای جهان هم این اتفاق چندان معمول نیست. اما موراکامی هربار که کتابی منتشر میکند غوغایی به پا میشود. حتی کتابهای ۲۰سال پیش او هم فروش خوبی داشتند، مثلا "جنگل نروژی" که هنوز در ایران منتشر نشده است.
در یک سال اخیر هاروکی موراکامی بهواسطه انتشار چند کتاب تازه، بیش از پیش رسانهای شد. فروردین ۹۳ بود که خبرگزاریها خبر از غلغله موراکامیخوانها در کتابفروشیها دادند. آنها تا دیروقت برای خرید مجموعه داستان "مردان بدون زنان" در صف انتظار ایستادند تا بلکه یک نسخه از کتاب گیرشان بیاید. بعد هم ماجرای آقای "سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" پیش آمد. این کتاب حتی در انگلستان هم بازار عجیبی داشت، طوری که انگلیسیها برایش صف کشیدند. در مرداد ۹۳ بود که کتابفروشیهای بزرگ لندن میزبان این کتاب موراکامی شدند و عکاسها هم با این سوژه داغِ خبری دلی از عزا درآوردند: نویسندهای که خوانندههای گرسنه دارد!
این کتاب در همان هفته اول انتشارش در ژاپن یک میلیون نسخه فروخت. عددی که با هیچ حسابوکتابی برای ما ایرانیها قابل هضم نخواهد بود. جالب است که این کتاب تا الان در ایران هم فروش جالب توجهی داشته. همانطور که گفته شد بعد از اینکه "سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" در زمستان جاری منتشر شد، طولی نکشید که به چاپ دوم رسید… در بازه زمانی کمتر از یک ماه و با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه.
البته این را هم در نظر بگیرید که کشور ما هم جزو کشورهایی است که تب موراکامیخوانی در آن فراگیر شده است.
۳. اصطلاح ادبیاش معلوم نیست چه میشود اما به زبان کوچه اینطور میگویند: ایران "موراکامیباز" زیاد دارد… غیر از یک گروه خاص از نویسندگان و خوانندگان خاصِ ادبیات، همه، موراکامی و آثارش را دوست دارند… آمار و ارقام هم همین را میگویند… سرودستشکستن برای ترجمههای کتابهای موراکامی هم همین را میگوید… در همین چند سال اخیر آثار موراکامی کلی مترجم پیدا کرده… مترجمانی که میدانند ترجمهکردن موراکامی، فروش اثرشان را تضمین میکند…
اما فارغ از نگاه بازاری، باید گفت موراکامی نویسنده قابل توجهی هم هست… رمانهای خوب زیاد دارد… از آن رمانهایی که آدم را مسحور میکنند… از آنهایی که خواننده را گیج میکنند و بعد از تمامشدن هم رهایش نمیکنند… "کافکا در کرانه"، "تعقیب گوسفند وحشی"، "پس از تاریکی"، "سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا" یا "جنگل نروژی" که البته ترجمه شده اما چاپ نشده، از اینجور رمانها هستند… به نظر میآید در میان اینها "کافکا در کرانه" را هم بتوان شاهکار خواند…
۴. موراکامی نویسندهای صاحب تخیل است… یک تخیل ویژه که مِثلش را ندیدهایم… تخیل موراکامی از جنس رئالیسم جادویی مارکز، بورخس و کالوینو نیست… ربطی به فانتزیهای براتیگان یا فلن اوبراین هم ندارد… تخیل او مال خودش است… برای همین هم دنیای آثار موراکامی را فقط خود موراکامی میتواند خلق کند… "سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا" نمونه خوبی برای این گزاره است… از طرف دیگر موراکامی نویسندهای است که میتواند روابط بین آدمها را به صورت استادانهای ترسیم کند… مخصوصا روابط آدمهای تنها را… او در این زمینه آنقدر خوب مینویسد که ما با شخصیتهای داستانش همذاتپنداری کنیم… برایشان دل بسوزانیم و همراه با آنها نفس بکشیم. از این جهت آثار موراکامی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آثاری مخلوقِ دست نویسندهای صاحب تخیل که جهانی نو خلق میکند ("سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا") و در همین دسته آثاری که شما را در میان مرز واقعیت و فانتزی آونگ میکند ("کافکا در کرانه" و "کتابخانه عجیب") و دسته دوم؛ آثاری که شما را بدون هیچگونه جلب توجهی بهلحاظ سبک، تکنیک یا سویههای ماوراءالطبیعی همراه خود به زندگی آدمهای قصه میکشاند… این دسته از آثار موراکامی شدیدا شما را درگیر روابط انسانی میکند… محض نمونه میتوان "پس از تاریکی" و "جنگل نروژی" را مثال آورد… و البته که "سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" هم در این دسته قرار میگیرد…
۵. قصه سرراست است و ساده: "سوکورو تازاکی سال دوم کالج که بود، از ژوئیه تا ژانویه به چیزی جز مردن فکر نمیکرد." (اولین جمله رمان)… "دلیلش [هم] روشن بود که چرا مرگ دور سوکورو تازاکی اینچنین چنبره زده بود. یک روز هر چهار دوست صمیمیاش، هر چهار دوستی که سالها بود میشناختشان، خبر دادند که دیگر نه میخواهند ببینندش، نه با او حرف بزنند. هیچ وقت. خبری بود ناگهانی و قاطع، بیاینکه راهی برای آشتی باز بگذارند. برای چنین خبر تند ناگواری حتی یک کلمه توضیح هم ندادند. سوکورو هم جرات نکرد از آنها توضیح بخواهد." (ص۹)
"سوکورو" که بهلحاظ ریشهشناسیک معنای ساختن میدهد، عاشق ایستگاههای قطار است… مهندس همین کار هم هست… هر وقت دلش میگیرد به یک ایستگاه قطار میرود و ساعتها به رفتوآمد قطارها خیره میماند… او خیلی وقت است که طعم زندگی را نچشیده… حالا در دهه چهارم زندگیاش است و همچنان تنهای تنهاست… تا اینکه دختری به نام سارا وارد زندگیاش میشود… سارا از او میخواهد که "سوکورو" تهِ قضیه را دربیاورد… اینکه چرا دوستانش یکهو ترکش کردند و تنهایش گذاشتند… تز سارا این است که سوکورو باید برود سراغ گذشتهاش… وگرنه هیچوقت از شر گذشتهاش خلاص نمیشود… و سوکورو هم میرود…
سوکورو شخصیت عجیبی است… او آرام است… آرام و تنها… انگار بعد از اینکه دوستانش او را به حال خودش گذاشتند و بعد از اینکه او بارها تا مرز مرگ غصه خورد، دیگر آدم زندگی نباشد… او در آرامش مطلق زندگی میکند… جز شناکردن و در آب فکرکردن، عادت خاصی ندارد… و خبری هم از دوستی که مونسش باشد، نیست، مگر در دورههای زمانی کوتاه و به صورت موقت… وقتی چنین دوستی پیدا میکند، طولی نمیکشد که طرف تنهایش میگذارد… سوکورو حتی وقتی عاشق سارا میشود با مشکلات دیگری مواجه است… او میداند سارا را دوست دارد اما نمیداند میتواند برای همیشه با سارا باشد یا نه… و البته که موراکامی هم نه او را، و نه ما را کمک و راهنمایی نمیکند… برای همین هم باید گفت آخرِ این رمان یکی از ضدِحالترین "پایانهای باز" تاریخ رمان است…
۶. یک شباهت مهم بین هاروکی موراکامی و سوکورو تازاکی است. همه چیزِ سوکورو تازاکی آرام است… آرامش او تا مرز بیرنگی میرود… تا مرز بیتفاوتی نسبت به اتفاقات دور و برش… شاید این آرامش سوکورو بهدلیل تنهایی محض اوست… از طرف دیگر هاروکی موراکامی هم این کتاب را به سبکی آرام و بیرنگ نوشته است… این کتاب به سادهترین وجه ممکن نوشته شده است… در این کتاب نه از ترفندهای خاص داستاننویسی خبری هست، نه شیوههای پیچیده روایت و نه هیچ چیز دیگر… هاروکی موراکامی در "سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" فقط یک قصه تعریف میکند… یک قصه غمانگیز از تنهایی آدمی که دنبال زندگی است.
مجتبا هوشیار محبوب
این نوشته پیش از این در دو هفته نامه روشن منتشر شده است
نظر شما